پاتوق دختر پسرای ایرانی آخرین مطالب
8 مرداد 1389برچسب:, :: 2:34 :: نويسنده : حمید رضا
به تركه ميگن: با «آجر» جمله بساز، ميگه با آجر كه جمله نميسازن، ديوار ميسازن! يه روز يه عنكبوت قرص اكس مي خوره پتو ميبافه اصفهاني قرص اكس مي خوره سوار ماشين مي شه دو نفر حساب مي كنه تركه اكس مي خوره نفر اول المپياد فيزيك مي شه شيطان اكس مي خوره مردم رو به راه راست هدايت مي كنه پرگاره اكس ميخوره مستطيل ميكشه يه جوجه اكس ميخوره ميگه جيكس جيكس يه روز يه قورباغه قرص اكس ميخوره، تا شب كرال ميره 8 مرداد 1389برچسب:, :: 2:32 :: نويسنده : حمید رضا
به تركه ميگن: با «كوش» يك جمله بساز، گفت: شلوار من كوش؟ گفتند: اين كه نشد، «كوش به معني كوشش.» گفت: شلوار من كوشش؟ گفتند: بابا، «كوشش يعني كار.» گفت: خب از اول ميگفتين، شلوار كار من كوشش؟
بابا شوخی کردم 8 مرداد 1389برچسب:, :: 2:29 :: نويسنده : حمید رضا
به غضنفر گفتند: ۱۷ شهريور چه روزيه؟ کمی فکر کرد و گفت: فکر می کنم ۱۵ خرداد باشه! غضنفر دو تا بلوك سيماني رو گذاشته بوده رو دوشش، داشته ميبرده بالاي ساختمون. صاحبكارش بهش ميگه: تو كه فرقون داري، چرا اينا رو ميگذاري رو كولت؟! غضنفر ميگه: اون دفعه با فرقون بردم، اون چرخش پشتم رو اذيت ميكرد! غضنفر عقب عقب راه ميرفته، ازش ميپرسند: چرا اينجوري راه ميري؟ ميگه:آخه بچهها ميگن از پشت شبيه آلن دلوني! به غضنفر ميگن چرا زن نميگيري؟ ميگه: اي بابا، كي مياد زنش رو بده به ما؟! باباهه (حواسش نبوده که کلاهش سرشه) به بچهاش میگه برو کلاه منو بيار. بچه میگه: بابا کلاهت که رو سرته! باباهه میگه: اه...پس...نمیخواد بری بياريش آرنولد ميره آبادان، همون شب اول آبادانيه تو خيابون بهش گير ميده كه: ولك تورو جون بوات.. تو رو جون ننت، فردا ما رو تو خيابون ديدي بهم سلام كن! خلاصه اونقدر التماس ميكنه، تا آخر آرنولد قبول ميكنه. فرداش آبادانيه داشته با دو سه تا از رفيقاش تو خيابون چرخ ميزده، يهو ارنولد مياد ميگه: سلام عبود! آبادانيه ميگه: اَاهه ... باز اين سيريش اومد از يه امريكايي و يه آفريقايي و يه ايراني می پرسن: نظرتون راجع به کوپن گوشت چيه؟آمريکايي میگه: کوپن چيه؟ آفريقايي ميگه: گوشت چيه؟ ايرانيه ميگه: نظر چيه؟! غضنفر يه نفر رو تو خيابون ديد و پرسيد: شما علي پسر ممدآقا پاسبان نيستي كه توي ابهر سر كوچه چراغي مأمور بود؟ پسر گفت: چرا!؟ غضنفر گفت: ببخشيد! عوضي گرفتم. مرد: بازهم كه پارچه خريدي؟ زن: ميخوام برات دستمال بدوزم. مرد: اين كه چهار متر پارچه است؟ زن با بقيهاش هم براي خودم يه پيرهن ميدوزم. جواد عطسه كرد. بهش گفتند: عافيت باشه. گفت: يه بار ديگه زرت و پرت كني ميزنم پك و پوز تو خورد ميكنم. لره داشته پشت بوم خونش رو آسفالت ميكرده، آسفالت زياد مياره، سرعت گير ميذاره! تركه ميرسه، ميخورنش. معلم: الفباي فارسي رو بگو ببينم. شاگرد: الف – ب – پ – ت – ث – چهار – پنج – شش – هفت... معلم: الفباي انگليسي رو بگو ببينم. شاگرد: ا – بي – سي – چهل – پنجاه – شصت – هفتاد... معلم: الفباي يوناني رو بگو ببينم. شاگرد: آلفا – بتا – ستا – چهارتا – پنجتا ... معلم: نخواستم بابا يه شعر بگو. شاگرد: نابرده رنج گنج – پنج – شش – هفت... دوتا پسر حوصلهشان سر رفته بود. يكي از آنها گفت: بيا شير يا خط بيندازيم. اگر شير شد ميريم دوچرخه سواري، اگر خط شد ميريم ماهواره نگاه ميكنيم و اگر سكه روي لبهاش ايستاد ميريم درس ميخونيم!
تركه خبر داغ ميشنود، گوشش ميسوزد!
موشه وارد داروخانه شد و گفت: آقا مرگ من داريد؟
تركه چهار تا قالب صابون ميخوره تا به مرز خودكفايي برسه! تركه نبض بيمار را گرفت و گفت: نميدانم مريض مرده يا ساعت من خوابيده! در نيويورك خانم مستر اسميت رفت پيش وكيل دادگستري و گفت: من ميخوام از شوهرم طلاق بگيرم. وكيل گفت: بسيار خوب، مانعي ندارد... فعلا دوهزار دلار بدهيد تا ترتيب كارتان را بدهيم. خانم گفت: زكي! 500 دلار ميگيرند كه او را بكشند، چرا دو هزار دلار بدهم؟ ببينم، داداش شما چيكاره است؟ راننده است، «روي» ماشين بابام كار ميكنه، داداش شما چطور؟ داداش من مكانيكه، «زير» ماشين مردم كار ميكنه! وقتي زنت خونه نيست چه كار ميكني؟ استراحت. وقتي هست چي؟ استقامت!
تركه ميخوره زمين، كمونه ميكنه بعدش تو كلانتري ميگه: من رضايت نميدهم!
يه تركه سرشو قيرگوني كرده بود، ميگن چرا اينجوري كردي؟ ميگه: بينيام چكه ميكرد
روزي راننده كاميون به يك پيچ رسيد، دولا شد آن را برداشت! تركه ميره سيگار فروشي: آقا سيگار برگ دارين؟ خير. پس يك بسته كوبيده بدين! راستي فهميدي ديشب خانه ما دزد آمد و الان دزده تو بيمارستانه؟ نه مگه چطور شد؟ هيچي، زنم فكر كرد، كه دير اومدم خونه! سه نفر به جزيره آدمخوارها رفتند. آدمخوارها آنها را گرفتند و در ديگ آب جوش انداختند. كمي بعد در اولين ديگ را برداشتند ديدند اولي از ترس مرده. در ديگ دومي را برداشتند ديدند از ترس بيهوش شده. در ديگ سوم را برداشتند، تركه كه توي ديگ بود، در حالي كه بدنش را مالش ميداد گفت: ببخشيد روشور داريد؟ معتادي كه در حال كشيدن سيگار بود، ميگويد: يه ژمين لرژه هم نمياد كه خاكشتر شيگارم بيفته بچهاي از پدرس پرسيد: فرق تفنگ و مسلسل چيست؟ پدرش جواب داد: پسرم وقتي من و مادرت حرف ميزنيم بيا گوش كن. آن وقت ميفهمي فرقش چيه
مردي در خانهاي ميرود و از پسر صاحبخانه طلب آب ميكند. پسر كاسهاي پر از آب آورده، به دست مرد ميدهد. ناگهان كاسه از دست مرد ميافتد و ميشكند. مرد خجل و شرمنده شروع به عذرخواهي ميكند. پسرك هم براي اينكه دل او را به دست آورد ميگويد: عيب نداره، به بابام ميگم يه كاسه ديگه واسه سگمون بخره!
رئيس: خجالت نميكشي تو اداره داري جدول حل ميكني؟ كارمند: چكار كنيم قربان، اين سروصداي ماشينها كه نميذاره آدم بخوابه
تركه تيشرت تايتانيك ميپوشه، ميره دريا غرق ميشه! شنيدم مادرت به رحمت خدا رفته؟ آره! مگه بيماريش چي بود؟ سرماخوردگي. يعني بر اثر سرماخوردگي فوت كرد؟ آره، آخه وسط خيابون يهو عطسهاش ميگيره، تا ميايسته عطسه كنه يه ماشين بهش ميزنه! چرا با جوراب خوابيدي؟ آخه اينطوري راحتتر ميخوابم! واسه چي؟ واسه اينكه ديشب با كفش خوابيدم، خوابم نبرد! اولي به دومي: آن دو نفر را ميبيني؟ ده سال است كه ازدواج كردهاند و به قدري يكديگر را دوست دارند كه آدم فكر ميكند اصلا ازدواجي بينشان صورت نگرفته است! مرد خسيسي كه سي سال قبل از يك فروشگاه كفشي خريده بود، دوباره وارد همان مغازه شد و گفت: ما باز آمديم! دختره رو میکنه به دوست پسرش میگه ببین تو از چی من
خوشت میاد ؟ از هیکل قشنگم یا از قیافه زیبام پسره یه مکثی می کنه و میگه از اعتماد به نفس بالات ............................................
وقتی یک طاووس برای ناز کردن و یک کلاغ برای قار قار کردن و یک روباه برای فریب دادن و یک تمساح برای اشک ریختن داشته باشی دیگه نیازی به زن نداری ............................................. یه بچه سوسول رو می ذارن تو قدر مطلق…بسیجی بیرون میاد ............................................. دوتا نی نی پیش هم خوابیده بودن, پسره به دختره میگه: تو دختلی یا پسل؟ دختره میگه: نمی دونم, پسره میگه: بذال من بلم زیل پتو ببینم, میره و میاد میگه: تو دختلی, دختره میگه از كجا فهمیدی؟؟؟؟میگه: آخه جولابات صولتیه ............................................. وزارت ارشاد شعر ((اتل،متل،توتوله))را به دلایل زیر ممنوع كرد: 1.وجود كلمات توتوله،پستان و تحریك كودكان 2.استفاده از كشور هندوستان 3.زن كردی 4.ترویج بی حجابی…………… شعر اصلاح شده:….اتل متل زباله،گاو حسن باحاله،هم شیر داره هم آستین،شیرشو بردن فلسطین،بگیر یك زن راستین،اسمشوبذار حكیمه،كه چادرش ضخیمه ............................................. یه روز یه رشتی می ره سربازی * * * * سر کار نیستی بیا * * * * بیا * * * * یه کمی هم پایین تر * * * دنبال چی می گردی سربازیش تموم شد رفت .............................................. مصارف مهم اس ام اس در ایران : 1- پیغام های اورژانسی ( سر رات كه داری میای 2تا بربری بخر) 2- اطلاعات رسانی( سر جلسه امتحان)” جیم درسته الاغ!” 3- پیغام های عاشقانه: “عزیزم ،قبل از خواب به یاد من مسواك بزن !” 4- جلوگیری از خشونت :”بدهكار محترم !اگه این جا بودی خرخرتو می جوییدم 5- فرستادن جوك :”یه روز یه یارو می ره سربازی ،دور كلاش قرمزی ............................................. دو تا جوجه از بچگی عاشق هم بودند اما وقتی بزرگ شدند دیدن هر دوتا شون خروسن! (نتیجه اخلاقی؛ تا وقتی جوجه ای عاشق نشو) ............................................. پسره میره خواستگاری می بینه دختره سبیل داره میگه ببخشید شما چرا سبیل دارید دختره می زنه زیر گریه پسره میگه وای چرا گریه می كنی مرد كه گریه نمیكنه ............................................ یه روز غضنفر تلویزیون رو روشن میكنه میبینه فوتبال داره. شیلنگ رو بر میداره میگیره رو تلویزیون میگه برید در خونه خودتون بازی كنید ........................................... از گوسفنده می پرسن سیستم مدفوع كردن شما چه جوریه؟ میگه: سبک گروه آریان ………. دونه دونه دونه ، دونه دونه ........................................... می دونی شباهت پسر مجرد با ماشین لباسشویی چیه ؟ هر دو تاشون تو کفن .......................................... میگه :حـــــــــــــــــــمــــــــــــــــــــــیــــــــــــــد !!!! ......................................... سکه بهار آزادی / یک وب کم / سند یک سایت اینترنت اختصاصی دات کام / یک مودم DSL / اینترنت پرسرعت به اندازه طول عمر نوح! / LCD و شمعدان / یک هدست بی سیم / چهارده روم اختصاصی به نیت چهارده … / پنج گیگا بایت میل باکس اختصاصی به نیت پنج … به عقد دائم آقای در بیاورم ؟ جمعیت : عروس رفته آف هاش رو چک کنه!!! حاج آقا : برای بار دوم آیا وکیلم ؟ جمعیت : عروس رفته ویروس کش آپدیت کنه!! حاج آقا :!!! BUZZ , برای بار سوم… ........................................ دو نفر تنبل بانک میزنند ! اولی به دومی میگه: خب بیا بشمریم. دومی میگه: حوصله داری فردا رادیو میگه ........................................ یه دو قلو بعد 9 ماه بدنیا نمیان ! میرن سونوگرافی میبینن پسره بند نافشو انداخته دور گردن دختره میگه : جووووووون داداش اگه بذارم لخت بری بیرون ........................................واکنش افراد با دیدن مرسدس بنز232S
آمریکایی : عرب: احسنت انگلیسی : ایتالیایی: . . ایرانی : خواهرشو …
رد میشه، خروسه داد میزنه: بچهها بیایین، سرویس دخترا اومد ................................................
معلمه سر کلاس میگه هرکس خنگه از جاش بلند بشه.یه شاگرده بلند میشه میگه : آقا بخدا ما خنگ نیستیم فقط خواستیم شما تنها نباشید ............................................... مرد: وقتی دعوامون میشه چرا عصبانی نمی شی؟ زن : خودمو کنترل می کنم . مرد: چه جوری ؟ زن : کاسه توالت رو می شورم . مرد : چه ربطی با دعوای من و تو داره ؟ زن :آخه با مسواک تو می شورمش
8 مرداد 1389برچسب:, :: 1:4 :: نويسنده : حمید رضا
لاستیک دلم رو با میخ نگاهت پنچر نکن ....جوادترین اس ام اس 2007
8 مرداد 1389برچسب:, :: 1:3 :: نويسنده : حمید رضا
تركه يه مگس ميگيره, بش ميگه بپر.. مگسه ميپره. مگس رو ميگره يه بالشو ميكنه, بش ميگه بپر.. مگس به زور ميپره . باز مگس رو ميگيره اون يكي بالشم ميكنه, بش ميگه حالا بپر... مگسه نيمپره. بعد تركه ميگه : حالا ما نتيجه ميگيريم كه وقتي بالهاي مگس رو بكنيم ، مگس كر میشه !!
به ترکه ميگن : سبز ليمويي رو توصيف كن. ميگه : شما آبي آسماني رو در نظر بگير، جيش كن توش! گرگه بعد از کلی جستجو آی دی شنگول منگول رو گیر میاره، بعد از کلی چت کردن باهاشون قرار می ذاره. وقتی می ره سر قرار می بینه چوپان دروغ گو اومده! یه ترکه بچش تو مشهد گم میشه، نذر مي كنه و ميگه : يا امام رضا ! دستم به دامنت، بچم پيدا بشه، ديگه غلط كنم بيام مشهد! ترکه ميره خواستگاری، بابای عروس بهش ميگه : اون گلی که زدی به يقت خارش اذيتت نمي کنه؟ ترکه ميگه : خارش که نه، ولی گلدونش که تو شلوارمه خیلی اذیتم می کنه! به ترکه ميگن : پسرت رکورد شکونده . ميگه : گه خورده من که پولش رو نميدم ! ترکه و لره داشتن با هم حرف مي زدن: لره: تو کجا به دنيا اومدي ؟ ترکه: تو بيمارستان !! لره: آخي مريض بودي؟ خواص گوسفند :1- بو مي دهد 2- سبزي مي خورد 3- گاهي مي خوابد 4- پرواز نمي کند 5- اس ام اس هاي سر کاري را با دقت مي خواند. قیمت ميوه در ميادين تره بار به شدت افزايش يافت . . . قدر خودتت رو بدون هلو !! تو صحراي قلبم تو تنها شتري ! مظفر هم تموم شد همه با هم ازدواج کردن . نازي با کامران ، شيدا با منصور، خانم عنصري با هومن، فروغ با قل مراد، فقط تو موندي با ملوس .. 8 مرداد 1389برچسب:, :: 1:2 :: نويسنده : حمید رضا
چه كار كنيم كه ديگر در مرحله اول جام جهاني حذف نشويم ارژنگ حاتمي نويسنده وبلاگ ورود ممنوع 99- با زبان طنز به برخي از مشکلات فوتبال کشور پرداخته و در يادداشتي با عنوان «چه كار كنيم كه ديگر در مرحله اول جام جهاني حذف نشويم؟» نوشته است:
«كارشناسان غيرورزشي وبلاگ به مانند هميشه بدون مطالعات علمي و پس از هيچ گونه تحقيق و بررسي، راهكارهايي را براي عدم حذف تيم فوتبال كشورمان در مرحله اول جامهاي جهاني بعدي پيشنهاد كردهاند: 1- ميزبان جام جهاني شويم: زيرا در طول اين 18 دوره جام جهاني هيچ دفعه نشده كه تيم ميزبان همون مرحله اول حذف بشه. (البته از اونجا كه تيم ما همواره دوست داره شگفتيهاي بزرگ خلق كنه، اين احتمال وجود داره اگه ميزبان بشيم بالاخره يك شگفتي بزرگ خلق كنيم و همون مرحله اول حذف بشيم!) 8 مرداد 1389برچسب:, :: 0:48 :: نويسنده : حمید رضا
حیف نون می ره کتابخونه، داد می زنه یه ساندویچ بدین با سس اضافه. ————————— شعبده بازی روی صحنه هنر نمایی می کرد که ناگهان گفت: حالا یک خانم بیاید روی صحنه تا من کاری کنم که غیب شود! ————————— سه نفر می خواستند چای لیپتون بخورن. اولی فنجان رو نگه می داره و لیپتون را تو فنجان تکان می ده، دومی لیپتون را نگه می داره و فنجان را تکان می ده، سومی لیپتون را به دور فنجان می ماله! ————————— مادر: احمد! اگر من به تو ۱۰ تا بادام بدهم که آنها را به طور مساوی با جواد تقسیم کنی، چند تا به او می دهی؟ ————————— به حیف نون گفتن واسه زلزله بم چه کمکى کردى؟ گفت: متاسفانه من دستم خالی بود، ایشالا زلزله بعدی! ————————— احمد: مامان! اجازه می دهی بروم با اکبر بازی کنم؟ 8 مرداد 1389برچسب:, :: 0:41 :: نويسنده : حمید رضا
-داداش اینترنتی تا هر وقت خواستن ازش اکانت مجانی بگیرت!و بدون وجدان درد اد لیستشو نو پر از این داداشیهای رنگ و وارنگ کنن! ۲-داداش خر زور تا در موقع لزوم حال بعضیا رو بگیره ۳-داداش خوش تیپ و پولدار تا به دوستاش بگه این بی-اف منه ۴-داداش خر خون تا در موقع امتحان براش تقلب بنویسه ۵-داداش ماشین دار تا اونو اینور و اونور برسونه ۶-داداشی که چشم دیدنشو نداره(همون داداش واقعی خودش)! 8 مرداد 1389برچسب:, :: 0:38 :: نويسنده : حمید رضا
پس از مرگ یک میلیونر آمریکایی، معلوم شد که او تمام اموالش را به سه زن مسن که با او هیچ نسبتی نداشتند بخشیده است. در وصیتنامه مرد میلیونر آمده بود: ” من در جوانی، به خواستگاری این سه خانم رفتم اما هیچ کدام درخواست ازدواجم را نپذیرفتند. بنابراین به کسب و کارم چسبیدم و میلیونر شدم، حال آن که اگر ازدواج کرده بودم نمی توانستم به این ثروت دست پیدا کنم. در واقع، من موفقیتم را مدیون این سه خانم هستم!” 8 مرداد 1389برچسب:, :: 0:37 :: نويسنده : حمید رضا
۱۰ – خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسیدن آدرس نبود. ۹ – خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی کنترل تلویزیون رو بهش بده. ۸- خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره! ۷ – خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی دیگه نمیخره. … ۶ – خدا میدونست كه آدم يادش ميره آشغالا رو بيرون ببره ۵ – خدا مي خواست آدم بارور و تكثير شود ، اما خدا میدونست كه آدم تحمل درد زايمان رو نداره ۴ – خدا میدونست كه مانند يك باغبون ، آدم براي پيدا كردن ابزارهاش نياز به كمك داره ۳ - خدا میدونست كه آدم به كسي براي مقصر دونستش براي موضوع سيب يا هر چيز ديگري نياز داره ۲ – همونطور كه در انجيل آمد ه است : براي يك مرد خوب نيست تنها بماند و سرانجام دليل شماره يك ۱ – خدا به آدم نگاه كرد و گفت : من بهتر از اين هم مي تونم خلق كنم …. 8 مرداد 1389برچسب:, :: 0:35 :: نويسنده : حمید رضا
در آن دورانی که به توالتهای عمومی در شرق اطمینان کمتری وجود داشت، خانمی انگلیسی در تدارک سفری به هندوستان بود. مهمانخانه کوچکی را که متعلق به مدیر مدرسه محلی بود در نظر گرفت و اتاقی در آن رزرو کرد. چون نگران بود که آیا در مهمانخانه توالت وجود دارد یا خیر؛ در نامهای به مدیر مدرسه سؤال کرد که آیا در مهمانخانه مورد نظر دبلیو سی (WC) وجود دارد یا خیر؟ مدیر مدرسه تسلط کاملی به زبان انگلیسی نداشت، نزد کشیش محلی رفت و پرسید که دبلیو سی (WC) به چه معنی است؟ کشیش هم تا آن زمان نشنیده بود. دو نفری همت گماشتند تا معانی احتمالی این دو حرف را بیابند و نهایتاً به این نتیجه رسیدند که خانم مزبور طالب وی ساید چاپل (Wayside Chapel) “کلیسایی کوچک در کنار جاده” است، که بداند آیا کلیسایی کنار جاده، نزدیک مهمانخانه وجود دارد یا خیر؟ آنها ابداً به ذهنشان خطور نکرد که این دو حرف ممکن است به معنی توالت باشد. مدیر مدرسه در جواب خانم نامهای به شرح زیر نوشت: خانم عزیز در کمال مسرت به اطلاع شما میرسانم که در ٩ مایلی مهمانخانه یک دبلیو سی (WC) وجود دارد که در میان بیشهای از درختان کاج قرار گرفته و اطراف آن را چشماندازی زیبا فرا گرفته است. این دبلیو سی (WC) گنجایش ٢٢٩ نفر را دارد و روزهای یکشنبه و پنجشنبه باز است. چون انتظار میرود افراد بسیاری در ماههای تابستان به اینجا بیایند، توصیه میکنم زودتر تشریف بیاورید. اما در این دبلیو سی (WC) فضای ایستاده هم زیاد وجود دارد. این وضعیت مطلوبی نیست بخصوص اگر عادت داشته باشید مرتباً به آنجا بروید. شاید برای شما جالب باشد که بدانید دختر من در دبلیو سی (WC) ازدواج کرد و در آنجا بود که با شوهرش ملاقات کرد. واقعه بسیار عالی و جالبی بود. در هر محل نشستن ده نفر نشسته بودند. مشاهده سیمای آنها و شادمانی آشکار آنها بسیار دلپذیر بود. از هر زاویه میتوان عکس گرفت. متأسفانه همسرم بیمار شده و اخیراً نتوانسته است به آنجا برود. تقریباً یک سال از آخرین مرتبهای که رفته میگذرد که البته برای او بسیار دردناک است. . البته مسرور خواهید شد بدانید بسیاری از مردم ناهارشان را با خودشان میآورند و تمام روز را آنجا میگذرانند که برایشان بسیار دلپذیر است. دیگران ترجیح میدهند قبل از وقت بیایند و تا آخرین لحظه هم بمانند. به آن بانوی محترم توصیه میکنم روزهای پنجشنبه به آنجا بروید زیرا نوازنده اُرگ نیز میآید و همراهی میکند. جدیدترین چیزی که افزوده شده ناقوسی است که هر وقت کسی وارد میشود زنگ میزند. بازاری هم در آنجا داریم که نشیمنگاه مخملی برای همه فراهم میکند چون بسیاری بر این باورند که مدتهاست چنین چیزی لازم بوده است. چشم به راهم که شما را تا آنجا همراهی کنم و شما را در جایی قرار دهم که همه بتوانند شما را ببینند. با احترامات فائقه؛ مدیر مدرسه خانم مزبور وقتی نامه را خواند غش کرد … و البته هیچوقت به هندوستان نرفت. 8 مرداد 1389برچسب:, :: 0:35 :: نويسنده : حمید رضا
اتل متل توتوله این پسره سوسوله موهاش همیشه سیخه نگاش همیشه میخه چت میکنه همیشه بی مخ زدن؟نمیشه پول از خودش نداره باباش رو قال میذاره دی اند جیشو میپوشه میشینه بعد یه گوشه زنگ میزنه به دافش میبنده هی به نافش که من دوست میدارم تاج سرم میذارم صورت رو کردی میک آپ بیا بریم کافی شاپ تو کافی شاپ،می خنده همش خالی میبنده بهم میگن خدایی! چقدر بابا بلائی! همه رو من حریفم میذارم توی کیفم هزارتا داف فدامن منتظر یه نامن ولی تویی نگارم برات برنامه دارم اگه مشکل نداری میام به خواستگاری! 8 مرداد 1389برچسب:, :: 0:32 :: نويسنده : حمید رضا
من ندارم زن و از بی زنیم دلشادم از زن و غر زدن روز و شبش آزادم نه کسی منتظرم هست که شب برگردم نه گرفتم دل و نه قلوه به جایش دادم زن ذلیلی نکشم هیچ نه در روز و نه شب نرود از سر ذلت به هوا فریادم “هر زنی عشق طلا دارد و بس٬ شکی نیست” نکته ای بود که فرمود به من استادم شرح زن نیست کمی٬ بلکه کتابی است قطور چه کنم چیز دگر نیست از آن در یادم هر کسی حرف مرا خبط و خطا می خواند محض اثبات نظرهای خودم آمادم(!) زن نگیر – از من اگر می شنوی- عاقل باش! مثل من باش که خوشبخت ترین افرادم مادرم خواست که زن گیرم و آدم گردم نگرفتم زن و هرگز نشدم من آدم! هیچ کس نیست که شیرین شود از بهر دلم نه برای دل هر دختر و زن فرهادم الغرض زن که گرفتی نزنی داد که: “من از چه رو در ته این چاه به رو افتادم؟” 8 مرداد 1389برچسب:, :: 0:29 :: نويسنده : حمید رضا
چند سال پیش، آی بی ام تصمیم گرفت که تولید یکی از قطعات کامپیوترهایش را به ژاپنیها بسپارد. در مشخصات تولید محصول نوشته بود سه قطعه معیوب در هر ۱۰۰۰۰قطعه ای که تولید می شود قابل قبول است. هنگامیکه قطعات تولید شدند و برای آی بی ام فرستاده شدند، نامه ای همراه آنها بود با این مضمون مفتخریم که سفارش شما را سر وقت آماده کرده و تحویل می دهیم. برای آن سه قطعه معیوبی هم که خواسته بودید خط تولید جداگانه ای درست کردیم و آنها را فراهم ساختیم امیدواریم این کار رضایت شما را فراهم سازد. 7 مرداد 1389برچسب:, :: 2:35 :: نويسنده : حمید رضا
سلام ، خوبی ؟ یه سوال شرعی داشتم ، دیشب خواب تو رو دیدم ! آیا نماز وحشت بر من واجب است !؟؟
اگه تو خوشه 3 افتادی زیاد نگران نباش، چون یارانه هم مثل مهریه است...
هموطن گرامی! شما جزو خوشه بندی قرار نمی گیرید. خوشه شما را بز خورده!
پسره می ره خواستگاری، پدر دختر سوال می کنه شغلت چیه؟ پسره جواب می ده: بیکار، اما تو خوشه 1 هستم!
ثوابت باشد ای در خوشه ی یک اگر رحمی کنی بر خوشه ی سه
بنی آدم از یک ریشه اند /که در خوشه بندی زیک خوشه اند چوفرمی برآرند ز آمار/ دیگر فرمها نیاید به کار
خوشاخویشی که اندرخوشه باشد خوراکش قد آقا موشه باشد
غضنفر میره خواستگاری بهش میگن چیکاره ای؟
اگه یه روز دیدی همه جا سفید شده ,
یارو کارت عابر خودشو میندازه تو ضریح امام رضا میگه یا امام رضا حاجتمو بده تا من رمزشو بگم
بازم مرام تیر آهن!!
یک شاخه گل از بهار قالی بفرست
همه شب فکرم این است و همه شب سخنم ! 7 مرداد 1389برچسب:, :: 2:31 :: نويسنده : حمید رضا
مهربانی تزئین لحظه هاست برای مهربانیت جوابی جز دوست داشتن ندارم . . .
خدایا وقتی ازم گرفتی و بهم بخشیدی ، فهمیدم که معادله زندگی ، نه غصه خوردن برای نداشته هاست و نه شاد بودن برای داشته ها . . .
اگه ما کنار هم باشیم خوشیم / پس خوبه از هم دیگه جدا نشیم من کنار تو ، تو کنار من / پس نگاه با هر غریبه قدغن
این سخن در آسمان باید نوشت: با تو در دوزخ مداوم ، بی تو هرگز در بهشت . . .
تنهایی آدم ها به عمق دریاست ، ولی پر کردنش با یک لیوان محبت کافیه . . .
MARAb-T920b این طوری نمی تونی بخونیش، برو بگیرش جلوی آینه !
خواستم توی قلبت خونه کنم دیدم زمینش خیلی گرونه ! ما که فقیریم ، توی چشات چادر میزنیم . . .
فرقی نمیکنه که به اندازه دل یک گنجشک دوستت داشته باشم یا به اندازه دل فیل مهم اینه که به اندازه یک دل دوستت دارم . . .
اگر روزی مقدر شد که با اشکت وضو سازم / خدا داند که با چشمت هزاران قبله می سازم . . .
دانم و دانی که جانم عاقبت از آن توست / پس نزن آتش به جانم چون که جانم جان توست گر زنی آتش به جانم من بسوزم در رهت / پس از آن هر ذره خاکسترم خواهان توست . . .
نازی که ز لبخند گل یاس هویداست / زیبائی عشق است که در چشم تو پیداست . . .
هر آنکه از رفاقت دم میزد / ولی ناخوداگاه از خیانت دم میزد تو رویاهام که با هر یک رفیقو / که با هر یک غم و شادی شریکو به وقت خوش همه با تو رفیقو / به مشکل میرسی هر یک غریب توی گفنار خویش دم از رفاقت / ولی بوئی نبردند از صداقت موضوعات
پيوندها
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |